نگاهی دیگر

یک مهمونی ...

ازگیل ٬ موش ٬ دردسر ٬ شریک ... چهار یار جدا شده ٬ شرکت در مهمونی ...

دکتر ٬ خوش تیپ ٬ گیتار ....

همه سرخوش ٬ خوش گذشت ....

سفر به شمال کشور ...

ازگیل اخمو ....

موش دنبال جور کردن مشکلات ازگیل ....

همیشه موش سرخوده جمع بود ... ازگیل چش شده بود؟

موش نبود ازگیل خوب بود ... موش بود ازگیل اخمو ...

موش حسی داشت ... از جنس حسهای بد ... نه بدبینی خیلی بده ...

موش خنگ چاق .................................................

شب آخر ٬ صبح رانندگی ... راننده ها بخوابن ....

صبح همه خواب بودن ٬ دکتر و ازگیل تا صبح بیدار ...

موش خنگ چاق ...............................................

تهران ٬ الو ٬ سلام ٬ تو واقعا چرا شب نخوابیدی ٬ چرا همه خوابیدن و تو و دکتر نخوابیدین ....

              ٬ سلام ٬ صحبت معمولی ٬ خیلی شکاکی ٬ اصلا تو نرمال نیستی .....

موش خنگ چاق .............................................

دعاوی بد و بی ربط .... قطع ارتباط ....

خیلی زود گذشت ....

مهمونی دکتر ٬  استقبال گرم ٬ موش همون خنگ چاق بود و هست ....

دوست موش می گفت من هنوز موندم چه طور دکتر که انقد رخسیسه دیشب انقدر سنگ تموم گذاشت ؟؟؟؟

چند ماه بعد ...

می دونی دکتر به من sms داد ... منم جوابشو دادم .... دکتر گفت زنگ بزن ... منم زدم ...

اصلا شب مهمونی دکتر گفت بی خیال موش وووو (دیگه نمی خواهم بدونم)

موش خنگ چاق .................................

می دونی خیلی سخته که بفهمی همه تو رو به چشم یک احمق نگاه می کنن و تو هم ببو گلابی باشی ...

ارتباط قطع شد ٬ تصمیمی برای همیشه ٬ می دونی اگر همون موقع واقعا برای همیشه تموم می شد  با امروز و دیروز هیچ فرقی نمی کرد ...

اما حدود ۴۰ یا ۵۰ روز بعد یک دیدار ساده ٬ شروعی جدید....

خیلی سخت بود پذیرش ....

راستشو بخواهین موش هیچ وقت نپذیرفت ....

اصلا اگر بخواهین بدونین از اون روز به بعد موش اصلا دیگه به ازگیل گیر نمی داد ... موش دیگه چیزی تو دلش نداشت که بهش بنازه ٬ خیلی چیزا شکسته بود .... ولی مهم اینه که اصلا اهمیتی نداشت که دل موش برای همیشه شکسته بود ....

دیگه از اون روز به بعد موش نه به ازگیل گیر داد و نه اصلا کنترلش کرد و حتی شوخی هم اگر می کرد فقط وفقط شوخی بود ....

وقتی قداست یک دوستی از بین رفت چه اهمیتی داره که کی چیکار می کنه ...

 

 

برای راوی زبان حال موش خیلی سخت بود که این مطالب رو بنویسه ٬ شاید این تاخیر به خاطر همین بود ٬ ولی از این جا به بعد روزهای الکی خوش خیلی زیادی در پیشه که فکر کنم خیلی زود به زود وبلاگ به روز بشه ٬ اگر شرح وقایع یک روزی تموم شه منتط باشین که گله ها و راه حل های موش و ازگیل رو از دید یک ونوسی و یک مرخیی بشنوین ....

 

 

 

 

موش شکست ٬ نه از بین رفت ٬

 

نظرات 7 + ارسال نظر
delphica یکشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:14 ق.ظ http://delphica.persianblog.com

۱- ما این وسط موش خنگی ندیدیم (چاقشو نمیدونم!)
۲-میشه آدم هر موضوعی رو از منظرهای مختلف ببینه و تعابیر مختلفی بکنه ، قضاوت کار بسیار سختیه و تا آدم تمام مولفه های ورودی رو نداشته باشه نمی تونه تابع قضاوت رو بدست بیاره
۳-اما یه چیزی واضحه و اون اینکه که قضاوت غلط مثل اینه که با یه عینک دودی بیفتیم به جون رنگین کمان
۴-تو اجتماع ممکنه خیلییها به واسطه جذابیت های خودشون و یا طرف مقابلشون مورد توجه دیگران قرار بگیرند نه میشه چشم مردم رو بست ، نه می شه جلوی زبونشون رو گرفت
۴-اعتماد متقابل و بخشش و کمی تفکر در مورد قضاوتهامون قشنگه...خیلی قشنگ

سارا یکشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:16 ق.ظ

الهی بمیرم واسه هردوتاتون
همه مشکلتون سوء تفاهم بوده .میتونم جفتتون رو کاملا درک کنم.
آخه یه بار واسه منم همین مشکل پیش اومد .دوستش بهم اس ام اس عشقولانه داد.اشتباه کردم جواب دادم.حتی زنگ زد.منم مثلا به خاطر جلوگیری از شر اس ام اس اونو پاک کردم و هیچی هم نگفتم.دیگه هم جوابشو ندادم.اما اون خیلی نامرد بود همه چیزو برعکس واسه دوستم تعریف کرد...
به همین راحتی دوستی دوساله ما رو به سقوط رفت

کورش(k2-4u) دوشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:41 ق.ظ http://k2-4u.com

سلاموبلاگزیباییداریبهمنهمسربزن

یاسمین(حرفهای یه دختر غمگین دوشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:16 ق.ظ http://rue.blogsky.com

اره راست میگی ...وقتی بعضی چیزهاا تو دوستی از بین بره یا حرمتا شکسته شه..یا بعضی حرفها که نباید گفته شه بیان میشه....اون موقعست که دیگه نمیشه کاری کرد

یاسمین(حرفهای یه دختر غمگین چهارشنبه 13 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 10:03 ب.ظ http://rue.blogsky.com

کجایی مهربون؟/
تولد حضرت فاطمه مبارک
دلت شاد

سارا دوشنبه 18 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 06:32 ب.ظ http://eshgh-e-noghreie.blogsky.com

واقعا نمی دونمئ چی بگم.اما هنوز هم می شه گذشت کرد.
شاد وموفق باشید
**************************************سارا*****

یاسمین ( حرفهای یه دختر غمگین دوشنبه 29 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:48 ب.ظ http://rue.blogsky.com

ازگیل خوشحالم هنوز سر میزنی
دلم گرفته
نمی دونم چی باید گفت
دلت شاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد